یکی از راه های یادگیری زبان انگلیسی استفاده از جملات متداول در مکالمات روزمره می باشد. تجربه ثابت کرده است که یادگیری دستور زبان و لغات زبان انگلیسی به تنهایی جهت یادگیری این زبان مفید نمی باشند، بلکه گاهی اوقات نیاز به یادگیری زبان انگلیسی به صورت «جمله به جمله» شدیدا احساس می شود. در این بخش تحت عنوان «جملات کلیدی» سعی می شود که از پرکاربردترین جملات چه در زبان فارسی و چه در زبان انگلیسی، استفاده شود. لازم به ذکر است اگرچه این جملات ظاهری بسیار ساده دارند ولی تأثیرگزاریشان در یادگیری زبان انگلیسی غیر قابل تصور می باشد. امید است مورد توجه عزیزان قرار گیرد.
could he be any more
pathetic
.
این کشور کارش زاره = this counry is going straight to hell
.
وسط حرف من نپر = don't interrupt me
.
به کسی امر و نهی کردن = tell SB what to do ever again
.
کسی را با ماشین رساندن = give SB a ride
.
داشتم پول هام رو جمع میکردم = I was saving my money up
.
اگر مرا نگرفته بودند ( منظور موقع دعوا است ) = If they hadn't pulled me off
.
نان آور خانه = breadwinner
.
من یک آدم معمولی هستم که چیزی برای از دست دادن
ندارم = I'm just an ordinary
guy with nothing to lose
.
یه کم پر ترش کن ( منظور لیوان است ) = put a little more in there
.
من هم بودم خودم رو یادم نمیومد ( در جواب کسی میگه
که بهش گفت من شما رو به یاد نمی آرم )
=I wouldn't
عبارات و جملات کلیدی – 4
« یادگیری زبان به صورت جمله به جمله »
May God have mercy on him/her
خدا رحمتش کنه
☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺
You are driving me crazy
داری دیوونم میکنی
☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺
Don't worry, everything will be ok
نگران نباش, همه چیز درست میشه
☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺
What's wrong with me?
مگه من چمه؟
☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺☻☻☻☺☺☺
With the exception of . . .
به استثناء . . .
عبارات و جملات کلیدی – ٣
« یادگیری زبان به صورت جمله به جمله »
It's up to me to …
بر عهده ی من است که ...
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
Get out of my face
از جلو چشمم دور شو
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
If I were in your shoes, …
If I were you, …
اگر جای شما بودم، ...
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
Keep in mind that …
به خاطر داشته باش که ...
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
I'm all for it
من کاملا طرفدار اونم
عبارات و جملات کلیدی – 2
« یادگیری زبان به صورت جمله به جمله »
So long, no see
خیلی وقته همدیگه رو ندیدیم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
None of your business
به شما ربطی نداره
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
Mind your own business
سرت تو کار خودت باشه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
That's kind of you
نظر لطف شماست
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
Say hello to ... for me
سلام منو به ... برسون
عبارات و جملات کلیدی – 1
###############
دست از سرم بردار quit bothering me
*******
از این بهتر نمیشه it couldn’t be better
*******
گیر آوردنش مشکله it’s hard to get
*******
خودت را به موش مردگی نزن stop playing innocent
*******
بساطت رو جمع کن get your things
*******
هیچ راه دیگه ای نداریم we have zero option
*******
خیلی کار دارم که باید انجام بدم I have so much to do
*******
برق رفت the electricity went off
*******
حالا با هم بی حساب شدیم now we are even
*******
لطف کردید تشریف آوردید nice of you to come
اصطلاحات انگلیسی با ترجمه فارسی-گروه h
3752) He is very quick witted
3753) او خیلی بامزه و حاضرجواب است
3754) He is very sloppy
3755) شلخته ست.
3756) He is very watchful of
his flock
3757) او خیلی مواظب گله اش است
3758) He is wet behind the ears
3759) دهنش بوی شیر میده
3760) He is working at the
moment.
3761) اون دارد در این لحظه کار می کند
3762) He is wrapped in his work
3763) سرش به کار خودشه.
3764) He isn’t just anybody
3765) برای خودش آدمیه
3766) He jobbed his brother
into a well-paid post
3767) برادرش را سر یک کار پر در آمدی گذاشته.
3768) he keeps above of the
times
3769) با جریانات روز آشناست
3770) he kicked the bucket
yesterday
3771) دیروز غزل خداحافظی رو خوند
3772) He knew well
3773) اون خوب می دانست
3774) He knows what he is about
3775) حساب کار دستش است
3776) He left yesterday
3777) اون دیروز رفت
3778) He lied about his age
3779) اون در مورد سنش دروغ گفت
3780) he looks angry.
3781) او عصبانی به نظر می رسد
3782) He looks like a drowned
cat
3783) عین موش آب کشیده.
3784) He looks proud
3785) خودشو میگیره
3786) He made a complaint
3787) اون شکایت کرده
3788) he made me cry
3789) او مرا به گریه انداخت
3790) he made me do that
3791) او مرا مجبور به ان کار کرد
3792) he made me very tired
3793) او خیلی خسته ام کرد
3794) He makes faces
3795) دهن کجی میکنه
3796) He makes you laughf your
head off.
3797) از خنده روده برت می کند
3798) He must have studied very
well
3799) او باید خیلی خوب درس خوانده باشد
3800) he offered me a good job
3801) اون شغل خوبی به من پیشنهاد کرد
Good Luck! Take Care and Enjoy Your Life!
- A poor workman blames his tools.
عروس نمی توانست برقصد، می گفت زمین کج است!
- A bird in the hand is worth two in the bush.
سیلی نقد به از حلوای نسیه!
- Absence makes the heart grow fonder.
دوری و دوستی!
- A cat may look at a king.
به اسب شاه گفته یابو!
- A coward dies a thousand times before his death.
ترس برادر مرگ است!
- Actions speak louder than words.
به عمل کار بر آید، به سخندانی نیست!
- A fool and his money are easily parted.
تا ابله در جهان هست، مفلس در نمی ماند.
- A fox smells its own lair first.
تا چوب را بلند کنی، گربه دزده فرار می کند!
- A friend in need is a friend indeed.
دوست آن است که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
- After a storm comes a calm.
بعد از خشم، پشیمانی است.
- A good beginning makes a good ending.
- All's well that ends well.
خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
- A jack of all trades is master of none.
همه کاره و هیچ کاره!
- A miss by an inch is a miss by a mile.
آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب!
- A penny saved is a penny earned.
قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.
- A person is known by the company he keeps.
تو اول بگو با کیان دوستی / پس آنگه بگویم که تو کیستی
- A picture is worth a thousand words.
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن / شنیدن کی بود مانند دیدن؟
- A rolling stone gathers no moss.
بر سنگ گردان نروید نبات.
- A sound mind in a sound body.
عقل سالم در بدن سالم است.
- All that glitters is not gold.
هر گردی، گردو نیست!
- All things come to he who waits.
گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی!
- An ounce of prevention is worth a pound of cure.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
- Ask and you shall receive.
پرسان پرسان می روند هندوستان!
- As you make your bed, so you must lie in it.
خودکرده را تدبیر نیست.
آش کشک خالته، بخوری پاته، نخوری پاته!
- As you sow, so shall you reap.
هر چه بکاشتی تو، همان بدروی!
- A word to the wise is enough.
در خانه گر کس است، یک حرف بس است!
- A word spoken is past recalling.
تیری که رها شد به چله باز نگردد.
h
3702) He is just using you
3703) اون فقط داره از شما سواستفاده می کنه
3704) He is learning Arabic
3705) اون داره عربی یاد می گیره
3706) He is like a bat out of hell
3707) مثل جن بو داده
3708) He is loaded with money
3709) ادم خرپول
3710) He is moving out very
shortly to a new house
3711) بزودی از این خونه بلند میشن.
3712) he is no fool
3713) آنقدرها هم احمق نیست
3714) He is not a bit like you
3715) یک ذره هم به تو نرفته
3716) He is not able to see
further than the end of his nose
3717) بیشتر از نوک بینی اش را نمی بینه.
3718) He is not easily
flattered
3719) با چاپلوسی نمی توان با اون کنار اومد
3720) He is nothing but a paper
tiger
3721) اون فقط ادای ببر رو در می یاره
3722) He is old and will never
change the way he does think
3723) اون پیر است و طرز فکرش را هرگز عوض نخواهد
کرد
3724) He is on leave
3725) او درمرخصی است
3726) He is on the phone
3727) داره با تلفن حرف میزنه
3728) He is only two years old
3729) اون تنها دو سال دارد
3730) He is out of job
3731) بیکاره.
3732) He is over the hill
3733) اون سن و سالی ازش گذشته
3734) He is post master at
3735) طرف خدای فلان کار است
3736) He is quick to answer
3737) او جواب را آماده دارد
3738) He is really
present-minded
3739) او واقعا حضور ذهن خوبی دارد
3740) He is rolling in money
3741) رو پول غلط می خوره.
3742) he is so behind
3743) طرف شوته
3744) He is such a meat head
3745) او از آن کله پوک هاست
3746) He is such a yes-man
person
3747) بله قربان گو ست.
3748) he is the bearer of a
secret letter
3749) او حامل نامه محرمانه ای است
3750) he is under his wife's
thumb
3751) تحت کنترل همسرشه
h
3652) He is an imposter
3653) آدم دغل باز و شیادیه.
3654) he is an understanding
boy
3655) پسر فهمیده ای است
3656) He is anything but a writer
3657) همه کاره هست ، الا نویسنده
3658) He is as bold as a brass
3659) رویش سنگ پای قزوین است!
3660) He is as cool as a
cucumber
3661) مثل سیب زمینی بی رگ.
3662) He is as well known as
the village pump
3663) مثل گاو پیشانی سفید
3664) He is behind the times
3665) او دارای افکار کهنه ای است
3666) He is blind in one eye
3667) یک چشمش نابینا است
3668) He is born poet
3669) اما تو چیز دیگری!!
3670) he is bound to europe
3671) عازم اروپا است
3672) he is brainless
3673) آدم بی کله
3674) He is charming
3675) مهره مار داره.
3676) He is cross-eyed
3677) او چشماش چپه
3678) He is down on his luck
3679) بخت از او برگشته است
3680) He is down with flu
3681) آنفولانزا از پا انداخته ش.
3682) He is extremely sly
3683) آدم هفت خط.
3684) He is going for ten
3685) همین روزا وارد ده سالگیش میشه.
3686) He is going to wash his
car
3687) او قصد دارد اتومبیلش را بشوید
3688) He is growing fast
3689) داره زودی قد میکشه.
3690) he is impossible
3691) اون غیر قابل تحمله
3692) he is in advance of his
time
3693) افکارش از زمان خودش جلوتر است
3694) he is in good condition
3695) خوب مانده
3696) He is in prison for
accepting bribes
3697) اون به خاطر قبول رشوه در زندان است
3698) He is in the habit of
lying
3699) به دروغگوئی عادت داره.
3700) He is itching for a fight
3701) تنش برای دعوا می خاره.
تفنگ بادی popgun
کسی را به یاد چیزی انداختن remind some one of something
هیچ تصویری نمیتواند زیبایی او را به حد کافی وصف کند No picture could adequately render her beauty
به خدا حساب پس دادن Render and account to God
در مقابل بدی نیکی کردن Render good for evil
احترام قائل شدن ) برای) Hold in respect
به کسی اختیار بیشتر دادن Give someone more rope
رموز کار رو دانستن یا ئارد بودن Know the ropes
در پس پرده- نهانی behind the scene
افلاطون و مکتب او plato and his school
گل زدن – امتیاز آوردن Make a score
انبوهی از مردم scores of people
آزادی عمل – فرصت Scope
Give someone full scope به کسی اختیار تام دادن
فکری را به کسی قبولاندن Sell an idea to sb
بطری را خوب تکان بده Give the bottle a good shake
جای تاسف است What a shame
غرق در تفک Lost in thought
به موئی بنده Hang by a threat
ازدواج آنها در خطره Their marriage is on the rocks
غرق پول بودن be rolling in money
آستینهات رو بالا بزن Roll up your sleeves
ریشه ی مشکلات ما The root of our problems
مشت و مال دادن – ماساژ دادن rub down
سرو صدا - جنجال Row
دعوا به پا کردن Kick up a row
صحنه نبرد the scene of battle
صحنه جرم the scene of crime
هر روز (بی رد خور ) every single day
هفت گناه کبیره the seven deadly sins
لبخند حاکی از خشنودی a smile of satisfaction
مورد مطالعه قرار دادن Make a study of something
رای موافق a yes vote
سالی به دوازده ماه year in year out
به یه نفر دیگه سپردن Hand it to another one
ضد حال bummer!
موقع بد بختی dark times
You must keep it absolutely secret
همزاد another you
کیفهارو بنداز پایین Drop the bags down
خودتو نشون دادی! Represented , man!
به زمان دیگر موکول کردن – به تاخیر انداختن Put off to a later time
بد رفتاری تو خشم منو برانگیخت Your bad manner sent me into a rage
به مبارزه تن به تن دعوت کردن Challenge someone to a duel!
مسخره بازی رو بزار کنار Cut the comedy!
مهربون باش Have a heart!
سر وقت رسیدن Beat the clock
روز گار بام چپ افتاده Cards stuck against me
|
I did it to spite him |
از لج او این کار رو کردم |
|
|
we missed you |
جات خالی بود |
آHe evaded to answer |
از جواب طفره رفت |
The shorter is the better |
هرچی کوتاه تر بهتر |
|
|
I'd wager that, if anything, people's tastes are getting more diverse these days than they used to be. من مطمئنم، تازه....ذائقه مردم روز بروز داره نسبت به گذشته تغییر میکنه
|
In this case you will only be responsible for the balance, if anything. تازه.....در این حالت فقط تو مسئول بدهی خواهی شد
|
|
کنار آمدن |
To compromise |
طفره رفتن از سئوال |
To evade question |
|
1 |
To comfort (console) someone. |
|
با من لج است |
2 |
He has a grudge against me. |
|
حق دارم که با اولج باشم |
3 |
I owe her a grudge |
|
سر لج افتادن |
4 |
To do something in a pique . |
|
از روی لج ولجبازی کاری را کردن |
5 |
To do something in a pique . |
|
با کسی لج افتادن |
6 |
To pick on someone . To have it in for someone . |
|
|
7 |
|
|
|
|
|
همچین کارزیاد آسانی هم نیست |
2 |
It takes a bit of doing. |
|
دوستت را همراه بیاور |
3 |
Bring your friend along. |
|
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید |
4 |
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). |
|
هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است |
5 |
The color harmony in nature is very interesting. |
|
به اتفاق (همراه ) |
6 |
Accompanied by. Together with . |
|
احتیاطا"چترهمراه ببرید |
7 |
Take an umbrella just in case. |
|
مدنتهااست با هم اختلاف دارند |
8 |
They have had their differences for a long time . |
|
اشکال درهمین جااست |
9 |
There is the rub. |
|
هم اکنون اطلاع رسید که … |
10 |
We just received word that ... |
|
من همیشه سر حرفم می ایستم |
11 |
I always stick to my word. |
|
نه بابا اینقدر هم بد نیست |
12 |
It cant be all that bad. |
|
همانطور که دربالاآمده است ( اشاره شده است ) |
13 |
As stated above. |
|
بد نیست شما هم بیایید |
14 |
It might be a good idea for you to come . |
|
وضع دارد بد ترهم می شود |
15 |
It is going from bad to worse . |
|
می خواهم استیکم خوب پخته با شد |
16 |
I want my steak well done. |
|
کتابهایم همه پرت وپلاشده اند |
17 |
My books are all scattered. |
|
پشت سر هم |
18 |
Successively. Ceaselessly. Unintereupted. |
|
پشت سرهم سیگار می کشد |
19 |
He is a chain smoker. |
|
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن ) |
20 |
To quibble and equivocate. |
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
||||||||||||||||||||||
|
من و زنم نوبتی ظرفها رو میشوریم
|
گرفته شده از سایت
http://www.oktayenglish.com/